کد مطلب:109030 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

خطبه 108-توانایی خداوند












[صفحه 51]

خطبه الفراق هر چیز فروتنی كننده است برای او هر چیز بر پاست با او بی نیازی هر بی چیزی است و ارجمندی هر ذلیل است و توان هر ناتوان است و پناهگاه هر ستم رسیده است هر كس سخن گوید می شنود گفتار او را و هر كس ساكت شود می داند راز او را و هر كس زیست كند بر عهده اوست روزی او و هر كس بمیرد به سوی اوست بازگشت او ندید تو را چشمها تا خبر دهند از تو بلكه بودی پیش از وصف كنندگان از آفریده هایت نیافریدی خلق را به جهت ترسی و به كار وانداشتی آنان را برای سودی و پیشی نمی گیرد بر تو كسی كه خواستی او را و نمی رهد از تو كسی كه گرفتی و كم نگرداند فرمانروائی تو را كسی كه نافرمانی كرد تو را و زیاد نمی كند در ملك تو كسی كه فرمانبرداری كرد تو را و برنمی گرداند امر تو را كسی كه ناخوش داشت حكم تو را و بی نیاز نمی شود از تو كسی كه روگردانید از فرمان تو هر نهان نزد تو آشكار است و هر پنهان نزد تو حاضر است توئی جاودان پایانی نیست تو را و توئی آخر (هر چیز) گریزگاهی نیست از تو و توئی وعده گاه جای گریزی نیست از تو مگر به سوی تو در دست تو است موی پیشانی هر جنبنده و به سوی تو است بازگشت هر انسان منزه هستی از هر نقص چه بزرگ است آنچه

می بینم از آفریدگانت و چه كوچك است بزرگی آن در كنار توانائی تو و چه ترسناك است آنچه می بینم از پادشاهی تو و چه حقیر است این در آنچه پنهان است از ما از پادشاهی تو و چه فراوان است نعمتهای تو در دنیا و چه كوچك است آنها در كنار نعمتهای آخرت

[صفحه 52]

از فرشتگانی ساكن نمودی آنها را در آسمانهایت و بلند كردی آنها را از زمین خود آنان داناترین خلق تو هستند بر تو و ترسنده ترین آنهایند از تو و نزدیكترین آنانند از تو ساكن نشده اند در پشتهای پدران و نهاده نشده اند در رحمها و آفریده نشده اند از آب پشت (نطفه) و پراكنده نساخته است آنها را پیش آمد روزگار و آنان با مقامشان از تو و منزلت آنان نزد تو و جمع شدن خواهشهای آنان در تو و بسیاری اطاعت آنان برای تو و كمی غفلت آنان از فرمان تو اگر مشاهده كنند حقیقت آنچه پنهان مانده بر آنان از تو كوچك شمرند علمهای خودشان را و خشم می گیرند بر نفسهایشان و می فهمند كه آنان نپرستیدند تو را آنچه سزاوار پرستش تست و اطاعت نكردند تو را آنچه سزاوار اطاعت تو است

[صفحه 52]

خداوندا تو را از هر نقص منزه می دانم آفریننده ای پرستیده شده ای به نیكوئی آزمایشت نزد مخلوقت آفریدی خانه ای را و قرار دادی در آن خوان گسترده آشامیدنی و خوردنی و زنان و خدمتكاران و قصرها و جویها و گشتها و میوه ها پس از آن فرستادی دعوت كننده را دعوت می كند به سوی آنها پس نه دعوت كننده را اجابت كردند و نه در آنچه ترغیب نمودی به سوی آن راغب شدند و نه به سوی آنچه تشویق نمودی مشتاق شدند ره آوردند بر مرداری (دنیا) رسوا شدند به خوردن آن و آشتی كردند بر دوستی آن و هر كس دوست داشت چیزی را كور ساخت بینائی او را و بیمار ساخت دلش را پس او نگاه می كند به چشمی بیمار و می شنود به گوشی غیر شنوا دریده است شهوتها عقل او را و میرانده است دنیا دل او را و شیفته شده بر آن نفس او پس او بنده است برای آن و برای كسی كه در دستش چیزی از آن است هر كجا گردید گردید به سوی آن و هر كجا روآورد روآورد بر آن بازنمی ایستد (از نافرمانی) خدا ببازدارنده ای و پند نمی پذیرد از هیچ پند دهنده ای و او می بیند گرفتار شدگان را به ناگهانی در جائیكه... نیست برای آنان و نه بازگشتی است چگونه فرودآمد به آنان آنچه نمی دانستند و آمد به ایشان از جدائی

دنیا آنچه خاطرجمع بودند و آمدند از آخرت بر آنچه وعده داده می شدند

[صفحه 53]

پس قابل بیان نیست آنچه فروآمد بر آنان گردآمد بر آنان سختی جان كندن مرگ و پشیمانی فوت شدن سست شد برای آن دست پایشان و دگرگون شد برای آن رنگهایشان پس زیاد گردانید مرگ در آنها فرورفتن را پس جدائی افتاد میان هر یك از آنان و میان گویائی او و او در میان اهل خود می نگرد به دیده خود و می شنود به گوش خود در حال سلامتی از عقل خود و باقی بودن از ادراك خود فكر می كند در چه چیز تمام كرده عمر خود را و در چه گذرانیده روزگار خود را و به یاد می آورد مالهائی را كه جمع كرده آنها را چشم پوشیده در به دست آوردن آنها و به دست آورده آنها را از موارد روشن حلال و مشتبه آن لازم شده او را عاقبت بد جمع آوری آنها و نزدیك شد بر جدائی آنها می ماند برای كسی كه بعد از اوست خوشگذرانی می كند در آن و كامیابی می كنند به آن و می باشد گوارا برای غیر او و گرانی بر پشت اوست و مرد بسته شد گروگانهایش به آنها پس او می گزد دست خود را از روی پشیمانی بر آنچه آشكار شد برای او نزد مرگ از امر خود و بی رغبت می شود در آنچه بود رغبت می كرد در آن در روزهای عمر خود و آرزو می كند كاش كسی كه غبطه می خورد به او به سبب آنها در شك میبرد بر او بر آنها جمع كر

ده بود آنها را نه او همواره مرگ نفوذ می كند در بدن او تا آمیخت زبان او را به گوش او و برگشت میان اهل خود سخن نمی گوید به زبانش و نمی شنود به گوشش می گرداند چشم خود را به نگریستن در صورتهای آنها می بیند حركات زبانهای آنها را و نمی شنود بازگردیدن گفتار آنها را پس زیاد گردانید مرگ چسبیدن را و گرفت چشم او را چنانچه گرفت گوش او را و بیرون رفت روح از بدن او پس گردید مرداری میان كسان خود وحشت كردند از كنار او و دوری كردند از نزدیكی او همراهی نمی كند گریه كننده را و جواب نمی دهد خواننده را پس برداشتند او را به سوی منزل (قبر) در زمین پس سپردند او را در آن به عملش و بریده شدند از زیارت او

[صفحه 54]

تا چون رسید كتاب به غایت خود و امر به اندازه های خود و رسیده شد آخر خلق به اول آن و آمد از امر خداوند آنچه اراده می كند آن را از تازه كردن حلق خود حركت داد آسمان را و شكافت آن را و حركت داد زمین را و بجنبانید آن را و بركند كوههای آن را و پراكنده كرد آن را و كوبیده شد بعض آن بعضی از هیبت بزرگی او و ترس قهر و غلبه او و بیرون آورد آن كس را كه در آن است نوسازی نمود آنها را پس از فرسودگی آنان و گردآورد آنها را پس از پراكنده ساختن آنان سپس جدا ساخت آنها را از هم برای آنچه می خواهد از پرستش كردن آنها از پنهانیهای عملها و پوشیده های آنها و قرار داد آنها را دو دسته نعمت داد بر آنان و انتقام كشید از اینها اما اهل اطاعت پس جزا داد آنان را بجوار رحمت خود و جاودانی نمود آنان را در خانه ش جائیكه كوچ نمی كند فرودآیندگان و تغییر نیابد برای آنان حال و نرسد به ایشان ترسها و درنیابد ایشان را بیماریها و پیش نیاید بر آنان خطرها برنمی كند ایشان را از جائی به جائی سفرها و اما اهل نافرمانی پس فرودآورد ایشان را در بدترین خانه و ببندد دستها را به گردنها و پیوست گرداند پیشانیها را به قدمها و بپوشاند بر آنها لباسهای آتشین (م

انند مس گداخته) و جامه های آتش سوزان در عذابی كه سخت شده گرمی آن و در میان دری كه بسته شده است بر اهل آن در آتشی كه آنراست شدت و صدا و زبانه بلند شده و آواز سخت ترس آور كوچ نمی كند اقامت كننده آن و عوض گرفته نشود اسیر آن و شكسته نشود زنجیرهای آن مدت نیست بر آن سرای تا تمام شود و سرآمدی نیست برای آن گروه تا به پایان برسد

[صفحه 54]

حقیر داشت دنیا را و كوچك شمرد آن را و سهل انگاشت آن را و پست دانست آن را و دانست كه خداوند دور گردانید آن را از او از جهت برگزیدن و گسترانید آن را برای غیر او از جهت خوار داشتن پس روگردانید از دنیا به دل خود و میرانید یاد كردن آن را از نفس خود و دوست داشت كه پنهان شود آرایش آن از دیده او تا فرانگیرد از آن لباس فاخر یا امید بدارد در آن درنگ كردن را رسانید از پروردگارش عذر آورنده و پند داد برای امت خود بیم دهنده و دعوت كرد به سوی بهشت مژده دهنده

[صفحه 55]

مائیم شجره نبوت و جایگاه پیامبری و مركز رفت و آمد فرشتگان و معدنهای دانش و چشمه سارهای حكمتها یاری دهنده ما و دوست دارنده ما انتظار میكشد رحمت را و دشمن ما و دشمن دارنده ما انتظار می برد قهر را


صفحه 51، 52، 52، 53، 54، 54، 55.